Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2772 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
delay release sinker
U
وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lohmannizing
U
غوطه ور ساختن فلز درنمکهای ملقمه کننده و سپس روکش کردن انها توسط دو یاچند الیاژ پوشاننده محافظ
sinkers
U
غوطه ور کننده مین شناورکننده مین
sinker
U
غوطه ور کننده مین شناورکننده مین
astigmatizer
U
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
search jammer
U
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
primer
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
delay equalizer
U
متعادل کننده تاخیری
delay arming
U
مسلح کننده تاخیری
delayed action
U
وسیله با عمل تاخیری تاخیری
sensor
U
وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
components
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
soak
U
غوطه
adrift
<adj.>
U
غوطه ور
plunge
U
غوطه
ducker
U
غوطه زن
plunges
U
غوطه
plunged
U
غوطه
floating
U
غوطه ور
dips
U
غوطه
soaks
U
غوطه
dip
U
غوطه
peripheral
U
مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
overwhelm
U
غوطه ورساختن
dunked
U
غوطه دادن
suspended load
U
مواد غوطه ور
submerged
U
غوطه ورساختن
float into position
U
غوطه ور شدن
immersion heaters
U
گرمکن غوطه ور
immerses
U
غوطه دادن
overwhelmed
U
غوطه ورساختن
immersion
U
غوطه وری
submerge
U
غوطه ورساختن
immersion
U
غوطه ور شدن
immersion heaters
U
اب گرم کن غوطه ور
plunges
U
غوطه ور شدن
plunged
U
غوطه ور شدن
plunged
U
غوطه خوردن
submerse
U
غوطه دادن
submers
U
غوطه ورساختن
plunge
U
غوطه ور شدن
submergible
U
غوطه ور کردنی
plunge
U
غوطه خوردن
plunges
U
غوطه خوردن
submerges
U
غوطه ورساختن
immersion heater
U
گرمکن غوطه ور
submerging
U
غوطه ورساختن
dived
U
غوطه خوردن
immersion heater
U
اب گرم کن غوطه ور
dive
U
غوطه خوردن
buoyant mine
U
مین غوطه ور
submergence
U
غوطه وری
dips
U
غوطه دادن
soaks
U
غوطه دادن
immergence
U
غوطه ورسازی
soak
U
غوطه وری
dunking
U
غوطه دادن
soak
U
غوطه دادن
dunks
U
غوطه دادن
immersion vibrator
U
لرزاننده غوطه ور
immersion thermometer
U
دماسنج غوطه ور
immerse
U
غوطه دادن
immersed
U
غوطه دادن
dunk
U
غوطه دادن
immerge
U
غوطه دادن
overwhelms
U
غوطه ورساختن
immersing
U
غوطه دادن
soaks
U
غوطه وری
dip
U
غوطه دادن
skirter
U
غوطه زدن
plunger
U
شناور کاربوراتور غوطه ور
submersible
U
قابل غوطه وری
plungers
U
شناور کاربوراتور غوطه ور
wallows
U
در گل و لای غوطه خوردن
wallowed
U
در گل و لای غوطه خوردن
wallow
U
در گل و لای غوطه خوردن
submerged arc welding
U
جوش قوسی غوطه ور
duck
U
اردک ماده غوطه
duckings
U
اردک ماده غوطه
abyss
U
غوطه ورساختن مغاک
ducked
U
اردک ماده غوطه
abysses
U
غوطه ورساختن مغاک
bouquet mine
U
مین سطلی غوطه ور
dipneedle circuit
U
مدارمغناطیسی مین غوطه ور
dap
U
غوطه دادن شستشودادن
souse
U
دراب غوطه ورشدن
snagline mine
U
مین باشاخک غوطه ور
submersible
U
غوطه ور شناور زیرابی
overwhelmed with reflection
U
غوطه وردر فکر
ducks
U
اردک ماده غوطه
abysm
U
غوطه ورساختن مغاک
wallowing
U
در گل و لای غوطه خوردن
engulfed
U
غرق کردن در غوطه ورساختن
engulfs
U
غرق کردن در غوطه ورساختن
immersing
U
غوطه ور کردن شناور نمودن
immersed
U
غوطه ور کردن شناور نمودن
engulf
U
غرق کردن در غوطه ورساختن
recollecting
U
در بحر تفکر غوطه ورشدن
immerses
U
غوطه ور کردن شناور نمودن
recollects
U
در بحر تفکر غوطه ورشدن
recollected
U
در بحر تفکر غوطه ورشدن
pensiveness
U
تفکر غوطه وری دراندیشه
immerse
U
غوطه ور کردن شناور نمودن
to go a mucker on or over
U
در کاری یا چیزی غوطه ورشدن
to bathe in blood
U
درخون غوطه خوردن یا اغشتن
engulfing
U
غرق کردن در غوطه ورساختن
to overload someone
[with something]
U
کسی را
[با چیزی]
غوطه ورساختن
dip
U
تعمید دادن غوطه ور شدن
ducker
U
غوطه خور مرغابی گیر
dips
U
تعمید دادن غوطه ور شدن
To wallow in vice .
U
درمنجلاب فساد غوطه ور بودن
demerse
U
زیراب کردن غوطه دادن
recollect
U
در بحر تفکر غوطه ورشدن
plotters
U
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
plotter
U
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
corrector
U
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
dip
U
فروبردن و دراوردن از مایع غوطه ور شدن
pickling
U
غوطه ور ساختن در محلول رقیق اسید
dips
U
فروبردن و دراوردن از مایع غوطه ور شدن
answer
U
زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
answered
U
زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
answering
U
زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
answers
U
زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
immersed density
U
وزن مخصوص جسم در حال غوطه وری
vapor degreasing
U
غوطه ور ساختن قطعات دربخار حلالات داغ
plunge
U
غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
plunges
U
غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
plunged
U
غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
ducking stool
U
کرسی ای که زنان بدکاررابدان بسته ودراب پرت کرده غوطه میدادند
exerciser
U
آزمایش کننده یک وسیله
blasting machine
U
وسیله منفجر کننده
wet stowage
U
نوعی روش بارگیر مهمات درخودروها با غوطه ور کردن انها در مایعات ضد شعله
reserve buoyancy
U
جرم اضافی برای غوطه ورساختن کامل شناورها یابدنه هواپیمای دریایی
dormant
U
وسیله تاخیری
smokey the bear
U
وسیله تولید کننده دود
conductors
U
وسیله هادی اجرا کننده
cleanser
U
وسیله یا ماده تمیز کننده
conductor
U
وسیله هادی اجرا کننده
launcher
U
حمله کننده وسیله پرتاب
cleansers
U
وسیله یا ماده تمیز کننده
cyaniding
U
سخت گردانی سطح قطعات فولادی با غوطه ورسازی انهادر حمام نمکهای سیانید
ejector
U
وسیله پرتاب کننده پوکه به خارج
external
U
ساعت یا سیگنال یکسان کننده در خارج یک وسیله
gyroscope
U
وسیله تعیین کننده گرای نجومی بطورخودکار
gyroscopes
U
وسیله تعیین کننده گرای نجومی بطورخودکار
externals
U
ساعت یا سیگنال یکسان کننده در خارج یک وسیله
tracked vehicle
U
وسیله نقلیه بکسل کننده وسیله نقلیه یدک کش
addition
U
زمانی که طول می کشد تا جمع کننده عمل جمع را انجام دهد
additions
U
زمانی که طول می کشد تا جمع کننده عمل جمع را انجام دهد
timed
U
زمانی که جمع کننده عمل جمع را انجام میدهد
times
U
زمانی که جمع کننده عمل جمع را انجام میدهد
time
U
زمانی که جمع کننده عمل جمع را انجام میدهد
parkerizing
U
عملیاتی که در ان فلز درمحلولی از اسید فسفریک ودی اکسید منگنز داغ شده وسپس در روغن غوطه ورمیگردد تا از خوردگی فلزجلوگیری گردد
altitude/height hold
U
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller
U
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor
U
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder
U
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
swimming capability
U
قابلیت شناوری یا غوطه وری در اب قابلیت عبور از اب
flotation
U
قابلیت شناوری یک خودرو قابلیت غوطه وری در اب
continous immersion test
U
ازمایش فروبری دائمی ازمایش غوطه وری
kites
U
کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
kite
U
کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
quick disconnect coupling
U
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor
U
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network
U
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
distractive
U
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
detonator
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
steam fitter
U
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
detonators
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptors
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
changer
U
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
vasomotor
U
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
interceptor
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
del credere
U
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
makgi boowi
U
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
device
U
کلمه اختصار بیان کننده یک پورت یا وسیله ورودی / خروجی مثل COM برای پورتهای سری
devices
U
کلمه اختصار بیان کننده یک پورت یا وسیله ورودی / خروجی مثل COM برای پورتهای سری
delayed contact
U
چاشنی با تماس تاخیری سیستم پیش تنظیم تاخیری
floated
U
غوطه ور شدن پر شدن تا انتهی سر ریز شدن کالای اضافه برفرفیت انبار
float
U
غوطه ور شدن پر شدن تا انتهی سر ریز شدن کالای اضافه برفرفیت انبار
floats
U
غوطه ور شدن پر شدن تا انتهی سر ریز شدن کالای اضافه برفرفیت انبار
expostulator
U
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
suppressive
U
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
padding
U
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
prepossessing
U
مجذوب کننده جلب توجه کننده
sprining charge
U
خرج چال کننده یا گود کننده
claqueur
U
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
delay line storage
U
یک دستگاه ذخیره که شامل یک خط تاخیری و وسیلهای برای درج مجدد اطلاعات بدرون خط تاخیری میباشد
texts
U
وسیله الکترونیکی که از همان کننده صوت برای تولید صدایی معادل متن وارد شده استفاده میکند
text
U
وسیله الکترونیکی که از همان کننده صوت برای تولید صدایی معادل متن وارد شده استفاده میکند
shelf life
U
مدت زمانی که کالا از تولید تاتوزیع به مصرف کننده درقسمتهای مختلف می ماند مدت گردش کالا در انبارها
dormant
U
عامل تاخیری مین دریایی چاشنی تاخیری
dips
U
اندازه گیر زاویه انحنا عمق غوطه وری مین عمق شناوری ازاد مین نیم افراشتن پرچم
dip
U
اندازه گیر زاویه انحنا عمق غوطه وری مین عمق شناوری ازاد مین نیم افراشتن پرچم
plunge
U
غوطه ور شدن شناور شدن
plunged
U
غوطه ور شدن شناور شدن
plunges
U
غوطه ور شدن شناور شدن
beach marker
U
علامت یا وسیله مشخص کننده ساحل یا تاسیسات ساحلی شاخص خط ساحل
confusion reflector
U
وسیله پخش امواج فریبنده سیستم انعکاس امواج گیج کننده
Recent search history
Forum search
2
Some of my translations are missing !
1
WHAT IS THE MEANING OF HANANEH
1
چیزی که عوض داره گله نداره
1
confinement factor
1
whatever vehicle you drive all its handling characteristics are affected by the load you carry including passengers
1
شما تا چه زمانی حراجی خواهید داشت؟
1
معنی lead lag compensator
4
express, overexpression
4
express, overexpression
4
express, overexpression
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com